تصرف لیدی به دست کوروش - شکست توطئه یونانیان
5-3- کورش از جانب بابل دغدغهای به خاطر راه نمیداد، زیرا که با
نابونید پادشاه آن کشور روابط دوستانه داشت و مطمئن بود که
متصرفات وی از آن جانب مورد تجاوز قرار نخواهد گرفت. تنها جایی که
او را نگران میساخت، لیدی بود. پس از مرگ آلیاتس (Alliates)
پادشاه لیدی، کرزوس (Cresus) یا «کروازس» به پادشاهی رسیده بود و
همچون سلف خویش سیاست توسعهی لیدی را دنبال میکرد. وی نخست
میلت (Milet) را به انضمام بعضی از جزایر یونانی نشین ایونی به
تصرف در آورد، در مدت ده سال دامنهی متصرفات لیدی را تا ساحل چپ
رودخانهی هالیس گسترش داد و با این اقدام مفاد قراردادی را که با
دولت ماد بسته بود، زیر پا گذاشت. اما سقوط دولت ماد و تشکیل
پادشاهی جدید پارس موجبات اضطراب خاطر وی را فراهم آورد. لیدی
دولتی مقتدر بود، سواره نظامی کارآزموده و متحدان معتبری چون بابل
و مصر داشت و در موقع ضرورت میتوانست از وجود سربازان مزدور یونانی
استفاده کند. بنابراین پیش دستی کرده درصدد بر آمد پیش از تجاوز
کوروش به خاک لیدی، بر کاپادوکیه دست یابد.
کرزوس، پادشاه لیدی، با دولت اسپارت متحد شد و یکی از مأموران
خویش را با پولی گزاف به جزایر یونانی نشین آسای صغیر فرستاد تا در
آنجا از سربازان یونانی نیرویی فراهم آورد. ولی مأمور مزبور به
پارس گریخته نزد کوروش رفت و وی را از خطری که در نتیجهی اتحاد
لیدی و اسپارت و یونانیان جزایر دیگر متوجه متصرفاتش میشد، آگاه
ساخت. بنایراین پیش از آنکه اسپارت به کمک لیدی بشتابد، کوروش
لشکرکشی خود را به سوی لیدی آغاز کرد. (546 پ.م.)
حرکت سپاهیان ایران در راههای کوهستانی صعبالعبور آسیای صغیر برای
رسیدن به لیدی، مبین آگاهیهای جغرافیایی و نبوغ نظامی کوروش
است. سپاهیان مزبور پس از عبور از رودخانهی دجله از نزدیکی نینوا
گذشته به کاپادوکیه وارد شدند. در این هنگام کوروش به کرزوس پیام
فرستاد که چنانچه در نهایت راستی و با پاکی نیت فرمان پارسیها را
گردن نهد، زندگی وی و پادشاهی لیدی را همچون پیش به او ارزانی
خواهد داشت. اما کرزوس پیشنهاد کوروش را نپذیرفت، و نبرد آغاز شد.
نخست پیروزی از آن کرزوس بود. در پی این پیشروی، بین دو هماورد
متارکهی سه ماههای برقرار شد. با پایان گرفتن مهلت، در محل
پتریوم (Pterium) پایتخت هیئتها نبردی شدید در گرفت که به نتیجهی
قطعی نینجامید. کرزوس شبانه راه سارد در پیش گرفت. و برای کند
کردن و دشوار ساختن حرکت کوروش، آبادیهای بین راه را ویران ساخت،
و نظرش این بود که در خلال این مدت بابل که بر ضد کوروش با وی
اتحاد بسته بود، راه را بر پادشاه پارس ببندد. اما بر خلاف تصور
کرزوس، پادشاه بابل (نابونید) یگانگی با کوروش را بر اتحاد با کرزوس
ترجیح داد و پادشاه پارس بدون نگرانی از بابلیها، حرکت خود به
جانب سارد پایتخت لیدی را ادامه داد.
کرزوس بدین پندار که زمستان سخت و کوههای پوشیده از برف مانع
عبور کوروش و سپاهیان او خواهد بود، بیشترین بخش نیروهای خود را
پراکنده کرد و دستور داد متفقان در بهار سال بعد برای رؤیارویی با
پارسیان آماده باشند. اما هنگامی که از نزدیک شدن کوروش و
سپاهیانش آگاهی یافت، دچار حیرت و شگفتی بسیار شد و فرمان داد تا
سواره نظام لیدی برای مقابله با دشمن عازم دشت هرموس (Hermus)
گردد. کرزوس دو پسر داشت که یکی لال و کر بود و دیگری را در همان
اوان، پیروان خود او به هلاک رسانیده بودند و این امر مایهی رنج
و اندوه وی را فراهم آورد. کرزوس کسانی را نزد پیشگویان فرستاد و از
آنان دربارهی حمله به ایرانیان مصلحت خواهی کرد. از میان همهی
پیشگوییها، معبد دلف بود که مطبوع طبع وی افتاد. کرزوس با توجه به
پاسخ این کاهنه، نظر وی را درست و حقیقی پنداشت. به نظر کرزوس،
کاهنهی معبد دلف یگانه غیبگوی واقعی بود، زیرا از میان همهی
آنان تنها وی میدانست که کرزوس به هنگام طرح پرسش خود به چه
کاری مشغول بوده است. شرح ماجرا از این قرار بود: کرزوس از
فرستادهی خویش خواست تا در روز معینی از کاهنهی معبد بپرسد که
پادشاه سرگرم چه کاری است. روز موعود فرا رسید. و پیک به نزد
پیشگوی معبد رفت. اما هنوز لب به سخن نگشوده بود که کاهنهی مزبور
ضمن شعری اشتغال شاه را بیان کرد: کباب کردن لاکپشت و پختن
گوسفند در دیگی مسین با درپوشی از همان جنس؛ و این درست همان
کاری بود که در آن همگام گماشتگان پادشاه به انجام آن مشغول
بودند. کرزوس دستور داد سه هزار حیوان را قربانی کنند. علاوه بر آن
مقدار زیادی ظروف سیمین و زرین، لباسهای فاخر پادشاهی و گوهرهای
پربها به معبد دلف نثار کرد. پس از آن با طرح چند پرسش دیگر و
دریافت پاسخهایی - که آنها را تأیید کنندهی نظر خود میپنداشت - بر
آن شد تا نیت خویش را به اجرا در آورد. باید دانست که در آن روزگار
هیچ یک از اقوام ساکن آسیا دلیرتر و جنگجوتر از لیدیها نبودند.
نبرد بزرگ سارد - ترفند کوروش
5-4- دو سپاه در جلو دشت سارد با یکدیگر روبهرو شدند. آنجا صحرای
وسیع و بیدرختی بود که به وسیلهی رود هالیس و چند نهر دیگر - که
جمعاً به یکی از آنها که بزرگتر از همه بود میریخت و هرموس نام
داشت- مشروب میشد. کوروش از بیم سواره نظام دشمن، نقشهای را که
هارپاگ مادی به او پیشنهاد کرده بود پذیرفت و به کار بست: دستور
داد تا بار همهی شترانی را که حامل بار و تجهیزات بودند پیاده و
آنها را برای سواری آماده کردند. آنگاه به گروهی از سواران دستور
داد بر آنها نشسته در رأس سپاهیان قرار گیرند. بلافاصله بعد از این
شتر سواران پیاده نظام و در پشت سر آنها نیروی سوار مستقر شدند.
هنگامی که بدین ترتیب آرایش سپاه به پایان رسید، کوروش به
لشکریان خود دستور داد تا همهی لیدیاییها را که در راه خود خواهند
یافت، بیاندک ترحمی به هلاکت رسانند، ولی از جان کرزوس در گذرند
و در صورتی که دستگیر شود و مقاومت ورزد، به او صدمه و آزاری
نرسانند. دلیل اینکه کوروش شتران خود را در مقابل اسبان دشمن قرار
داد این است که اسب طبیعتاً از شتر میترسد و نمیتواند دیدار اندام
و استشمام بوی آن را تحمل کند. کوروش امیدوار بود که با این تدبیر
نیروی اسب سواران کرزوس را خنثی سازد، زیرا که اسب تنها نقطهی
اتکاء کرزوس بود.
جنگ در گرفت و به مجرد آنکه اسبهای لیدی شتران پارسیان را دیده و
بوی آنها را حس کردند، روی از میدان برتافته پا به فرار نهادند و
بدین ترتیب امید کرزوس از این باب بر باد رفت. سواران لیدی با
دیدن این وضع از اسبان خود فرود آمده آمادهی نبرد شدند. جنگ به
درازا کشید و پس از آنکه کشتار سنگینی از دو طرف صورت گرفت،
لیدیاییها هزیمت اختیار کردند. ایرانیان ایشان را تا کنار شهر دنبال
کرده سارد را در محاصره گرفتند.
کرزوس که میاندیشید شهر تا مدتی ایستادگی خواهد کرد، پیکهای
تازهای نزد متحدان خود گسیل داشت. فرستادگان پیشین از آنان
خواسته بودند که ظرف پنج ماه در سارد گرد آیند. اما مأموریت قاصدان
جدید آن بود که از آنان بخواهند تا بیدرنگ به یاری کرزوس بشتابند.
از جمله متحدانی که کرزوس به آنان مراجعه کرد اسپارت بود. ولی
اتفاقاً در همان زمان اسپارت، بر سر محلی به نام تیریه (Thyrea) با
آرگیوها در نبرد بود. اسپارتیان علیرغم گرفتاری خود، برای یاری
کرزوس دست به کار شده نیرویی فراهم آوردند و کشتیهای آنان
آمادهی عزیمت شد. اما در همین هنگام پیامآور دیگری ایشان را آگاه
ساخت که شهر سارد تسلیم و کرزوس اسیر شده است.
تسخیر شهر سارد - داستان شیر اهدایی
5-5- کوروش در چهاردهمین روز محاصرهی شهر سارد به چند تن از سواران
خود فرمان داد که نزد سپاهیان رفته به آنها اعلام دارند که نخستین
فردی که بر بالای دیوار شهر رود، انعام خوبی خواهد داشت، سپس حمله
را آغاز کرد. ولی چون تلاشش به نتیجه نرسید. سپاهیان ناگزیر باز
گشتند. ولی هیرود برآن بود ، به هر ترتیبی که شده است، خود را به
بالای دیوار شهر برساند. وی نقطهای را برگزید که به سبب وجود شیب
تند کوه در آنجا دیواری نکشیده و استحکاماتی به وجود نیاورده بودند.
این نقطه مشرف بر پرتگاهی خطرناک بود و گذشتن از آن چنان دشوار
مینمود، که به هیچ وجه گمان نمیرفت کسی بتواند از آنجا وارد شهر
شود. لمان برای ملیت پادشاه پیشین لیدی شیری آورده بود و چون
مردم تلمس اظهار داشته بودند که اگر آن شیر به دور شهر گردانده شود
سارد تسخیر نخواهد شد، شیر مزبور را گرد سارد گردش میدادند و تنها جایی
را که از این مستنثی داشته بودند همین نقطه بود که سختی گذشتن از
آن، چنین اجازهای را بدآنها نمیداد. هیرود و به دنبال وی، تنی
چند از ایرانیان شیب سنگی را در نوردیده خود را به بالای دیوار شهر
رساندند. بدین ترتیب سارد تسخیر شد. یکی از ایرانیان کرزوس را اسیر
کرد و او را نزد کوروش برد. با تسخیر سارد و اسارت کرزوس، لیدی به
تصرف کوروش در آمد و امپراتوری بزرگ آن منقرض گردید. (546 پ. م.)
5-3- کورش از جانب بابل دغدغهای به خاطر راه نمیداد، زیرا که با
نابونید پادشاه آن کشور روابط دوستانه داشت و مطمئن بود که
متصرفات وی از آن جانب مورد تجاوز قرار نخواهد گرفت. تنها جایی که
او را نگران میساخت، لیدی بود. پس از مرگ آلیاتس (Alliates)
پادشاه لیدی، کرزوس (Cresus) یا «کروازس» به پادشاهی رسیده بود و
همچون سلف خویش سیاست توسعهی لیدی را دنبال میکرد. وی نخست
میلت (Milet) را به انضمام بعضی از جزایر یونانی نشین ایونی به
تصرف در آورد، در مدت ده سال دامنهی متصرفات لیدی را تا ساحل چپ
رودخانهی هالیس گسترش داد و با این اقدام مفاد قراردادی را که با
دولت ماد بسته بود، زیر پا گذاشت. اما سقوط دولت ماد و تشکیل
پادشاهی جدید پارس موجبات اضطراب خاطر وی را فراهم آورد. لیدی
دولتی مقتدر بود، سواره نظامی کارآزموده و متحدان معتبری چون بابل
و مصر داشت و در موقع ضرورت میتوانست از وجود سربازان مزدور یونانی
استفاده کند. بنابراین پیش دستی کرده درصدد بر آمد پیش از تجاوز
کوروش به خاک لیدی، بر کاپادوکیه دست یابد.
کرزوس، پادشاه لیدی، با دولت اسپارت متحد شد و یکی از مأموران
خویش را با پولی گزاف به جزایر یونانی نشین آسای صغیر فرستاد تا در
آنجا از سربازان یونانی نیرویی فراهم آورد. ولی مأمور مزبور به
پارس گریخته نزد کوروش رفت و وی را از خطری که در نتیجهی اتحاد
لیدی و اسپارت و یونانیان جزایر دیگر متوجه متصرفاتش میشد، آگاه
ساخت. بنایراین پیش از آنکه اسپارت به کمک لیدی بشتابد، کوروش
لشکرکشی خود را به سوی لیدی آغاز کرد. (546 پ.م.)
حرکت سپاهیان ایران در راههای کوهستانی صعبالعبور آسیای صغیر برای
رسیدن به لیدی، مبین آگاهیهای جغرافیایی و نبوغ نظامی کوروش
است. سپاهیان مزبور پس از عبور از رودخانهی دجله از نزدیکی نینوا
گذشته به کاپادوکیه وارد شدند. در این هنگام کوروش به کرزوس پیام
فرستاد که چنانچه در نهایت راستی و با پاکی نیت فرمان پارسیها را
گردن نهد، زندگی وی و پادشاهی لیدی را همچون پیش به او ارزانی
خواهد داشت. اما کرزوس پیشنهاد کوروش را نپذیرفت، و نبرد آغاز شد.
نخست پیروزی از آن کرزوس بود. در پی این پیشروی، بین دو هماورد
متارکهی سه ماههای برقرار شد. با پایان گرفتن مهلت، در محل
پتریوم (Pterium) پایتخت هیئتها نبردی شدید در گرفت که به نتیجهی
قطعی نینجامید. کرزوس شبانه راه سارد در پیش گرفت. و برای کند
کردن و دشوار ساختن حرکت کوروش، آبادیهای بین راه را ویران ساخت،
و نظرش این بود که در خلال این مدت بابل که بر ضد کوروش با وی
اتحاد بسته بود، راه را بر پادشاه پارس ببندد. اما بر خلاف تصور
کرزوس، پادشاه بابل (نابونید) یگانگی با کوروش را بر اتحاد با کرزوس
ترجیح داد و پادشاه پارس بدون نگرانی از بابلیها، حرکت خود به
جانب سارد پایتخت لیدی را ادامه داد.
کرزوس بدین پندار که زمستان سخت و کوههای پوشیده از برف مانع
عبور کوروش و سپاهیان او خواهد بود، بیشترین بخش نیروهای خود را
پراکنده کرد و دستور داد متفقان در بهار سال بعد برای رؤیارویی با
پارسیان آماده باشند. اما هنگامی که از نزدیک شدن کوروش و
سپاهیانش آگاهی یافت، دچار حیرت و شگفتی بسیار شد و فرمان داد تا
سواره نظام لیدی برای مقابله با دشمن عازم دشت هرموس (Hermus)
گردد. کرزوس دو پسر داشت که یکی لال و کر بود و دیگری را در همان
اوان، پیروان خود او به هلاک رسانیده بودند و این امر مایهی رنج
و اندوه وی را فراهم آورد. کرزوس کسانی را نزد پیشگویان فرستاد و از
آنان دربارهی حمله به ایرانیان مصلحت خواهی کرد. از میان همهی
پیشگوییها، معبد دلف بود که مطبوع طبع وی افتاد. کرزوس با توجه به
پاسخ این کاهنه، نظر وی را درست و حقیقی پنداشت. به نظر کرزوس،
کاهنهی معبد دلف یگانه غیبگوی واقعی بود، زیرا از میان همهی
آنان تنها وی میدانست که کرزوس به هنگام طرح پرسش خود به چه
کاری مشغول بوده است. شرح ماجرا از این قرار بود: کرزوس از
فرستادهی خویش خواست تا در روز معینی از کاهنهی معبد بپرسد که
پادشاه سرگرم چه کاری است. روز موعود فرا رسید. و پیک به نزد
پیشگوی معبد رفت. اما هنوز لب به سخن نگشوده بود که کاهنهی مزبور
ضمن شعری اشتغال شاه را بیان کرد: کباب کردن لاکپشت و پختن
گوسفند در دیگی مسین با درپوشی از همان جنس؛ و این درست همان
کاری بود که در آن همگام گماشتگان پادشاه به انجام آن مشغول
بودند. کرزوس دستور داد سه هزار حیوان را قربانی کنند. علاوه بر آن
مقدار زیادی ظروف سیمین و زرین، لباسهای فاخر پادشاهی و گوهرهای
پربها به معبد دلف نثار کرد. پس از آن با طرح چند پرسش دیگر و
دریافت پاسخهایی - که آنها را تأیید کنندهی نظر خود میپنداشت - بر
آن شد تا نیت خویش را به اجرا در آورد. باید دانست که در آن روزگار
هیچ یک از اقوام ساکن آسیا دلیرتر و جنگجوتر از لیدیها نبودند.
نبرد بزرگ سارد - ترفند کوروش
5-4- دو سپاه در جلو دشت سارد با یکدیگر روبهرو شدند. آنجا صحرای
وسیع و بیدرختی بود که به وسیلهی رود هالیس و چند نهر دیگر - که
جمعاً به یکی از آنها که بزرگتر از همه بود میریخت و هرموس نام
داشت- مشروب میشد. کوروش از بیم سواره نظام دشمن، نقشهای را که
هارپاگ مادی به او پیشنهاد کرده بود پذیرفت و به کار بست: دستور
داد تا بار همهی شترانی را که حامل بار و تجهیزات بودند پیاده و
آنها را برای سواری آماده کردند. آنگاه به گروهی از سواران دستور
داد بر آنها نشسته در رأس سپاهیان قرار گیرند. بلافاصله بعد از این
شتر سواران پیاده نظام و در پشت سر آنها نیروی سوار مستقر شدند.
هنگامی که بدین ترتیب آرایش سپاه به پایان رسید، کوروش به
لشکریان خود دستور داد تا همهی لیدیاییها را که در راه خود خواهند
یافت، بیاندک ترحمی به هلاکت رسانند، ولی از جان کرزوس در گذرند
و در صورتی که دستگیر شود و مقاومت ورزد، به او صدمه و آزاری
نرسانند. دلیل اینکه کوروش شتران خود را در مقابل اسبان دشمن قرار
داد این است که اسب طبیعتاً از شتر میترسد و نمیتواند دیدار اندام
و استشمام بوی آن را تحمل کند. کوروش امیدوار بود که با این تدبیر
نیروی اسب سواران کرزوس را خنثی سازد، زیرا که اسب تنها نقطهی
اتکاء کرزوس بود.
جنگ در گرفت و به مجرد آنکه اسبهای لیدی شتران پارسیان را دیده و
بوی آنها را حس کردند، روی از میدان برتافته پا به فرار نهادند و
بدین ترتیب امید کرزوس از این باب بر باد رفت. سواران لیدی با
دیدن این وضع از اسبان خود فرود آمده آمادهی نبرد شدند. جنگ به
درازا کشید و پس از آنکه کشتار سنگینی از دو طرف صورت گرفت،
لیدیاییها هزیمت اختیار کردند. ایرانیان ایشان را تا کنار شهر دنبال
کرده سارد را در محاصره گرفتند.
کرزوس که میاندیشید شهر تا مدتی ایستادگی خواهد کرد، پیکهای
تازهای نزد متحدان خود گسیل داشت. فرستادگان پیشین از آنان
خواسته بودند که ظرف پنج ماه در سارد گرد آیند. اما مأموریت قاصدان
جدید آن بود که از آنان بخواهند تا بیدرنگ به یاری کرزوس بشتابند.
از جمله متحدانی که کرزوس به آنان مراجعه کرد اسپارت بود. ولی
اتفاقاً در همان زمان اسپارت، بر سر محلی به نام تیریه (Thyrea) با
آرگیوها در نبرد بود. اسپارتیان علیرغم گرفتاری خود، برای یاری
کرزوس دست به کار شده نیرویی فراهم آوردند و کشتیهای آنان
آمادهی عزیمت شد. اما در همین هنگام پیامآور دیگری ایشان را آگاه
ساخت که شهر سارد تسلیم و کرزوس اسیر شده است.
تسخیر شهر سارد - داستان شیر اهدایی
5-5- کوروش در چهاردهمین روز محاصرهی شهر سارد به چند تن از سواران
خود فرمان داد که نزد سپاهیان رفته به آنها اعلام دارند که نخستین
فردی که بر بالای دیوار شهر رود، انعام خوبی خواهد داشت، سپس حمله
را آغاز کرد. ولی چون تلاشش به نتیجه نرسید. سپاهیان ناگزیر باز
گشتند. ولی هیرود برآن بود ، به هر ترتیبی که شده است، خود را به
بالای دیوار شهر برساند. وی نقطهای را برگزید که به سبب وجود شیب
تند کوه در آنجا دیواری نکشیده و استحکاماتی به وجود نیاورده بودند.
این نقطه مشرف بر پرتگاهی خطرناک بود و گذشتن از آن چنان دشوار
مینمود، که به هیچ وجه گمان نمیرفت کسی بتواند از آنجا وارد شهر
شود. لمان برای ملیت پادشاه پیشین لیدی شیری آورده بود و چون
مردم تلمس اظهار داشته بودند که اگر آن شیر به دور شهر گردانده شود
سارد تسخیر نخواهد شد، شیر مزبور را گرد سارد گردش میدادند و تنها جایی
را که از این مستنثی داشته بودند همین نقطه بود که سختی گذشتن از
آن، چنین اجازهای را بدآنها نمیداد. هیرود و به دنبال وی، تنی
چند از ایرانیان شیب سنگی را در نوردیده خود را به بالای دیوار شهر
رساندند. بدین ترتیب سارد تسخیر شد. یکی از ایرانیان کرزوس را اسیر
کرد و او را نزد کوروش برد. با تسخیر سارد و اسارت کرزوس، لیدی به
تصرف کوروش در آمد و امپراتوری بزرگ آن منقرض گردید. (546 پ. م.)
No comments:
Post a Comment