اولین
جنگ خارجی کوروش,جنگ با لیدیه بود.لیدیه دولتی بود در مغرب آسیای
صغیر(ترکیه ی فعلی) که پادشاه آن کرزوس پسر آلیات به تخت شاهی نشست.او به
تبعیت از پدر در صدد توسعه ی مملکت بر آمد وابتدا شهر "می لت" را که
مستعمره ی مهم یونانی ها در آسیای صغیر بود را به لیدیه افزود.بعد سایر
مستملکات یونانی در آسیای صغیر را به اطاعت خود درآورد.این پادشاه بر وسعت
پایتخت خود سارد افزود و آن را یکی از معروف ترین شهرها کرد.شهر سارد به
واسطه ی موقعیت جغرافیایی خود بین بابل و آشور و یونان مرکز علوم شرقی
وفلسفه گردید,ثروت و جواهرات کرزوس در آنجا زبانزد خاص وعام بود.
و
اما ماجرای جنگ از این قرار بود:وقتی خبر سقوط دولت ماد به کرزوس رسید به
فکر فرو رفت چون او با پادشاه ماد خویشاوندی داشت و در ضمن منازعات لیدی
با ماد به صلحی طولانی منتهی شده بود,در صورتی که روابط با شاه جدید ایران
معلوم نبود.بنابراین کرزوس تصمیم گرفت نگذارد رقیب تازه نفس قوی گردد و با
امید به خزانه ی پر و اجیر کردن سپاه یونان خود را آماده ی جنگ کرد که این
موضوع خوشایند لیدی ها نبود.شخصی به نام " ساندانیس"که از مشاوران کرزوس
بود به او گفت:((من تصمیم تو را نمی پسندم چرا که تو با مردمی ستیز می کنی
که که لباسشان از پوست حیوانات,غذایشان از زمین های کم حاصل و مشروبشان جز
آب نبوده.اگر بر آنها چیره شوی چه نفعی می بری و اگر مغلوب شدی آنان نعمات
کشور ما را می چشند و بیرون می روند.خدای را شکر که آنها به فکر اینجا
نیفتاده اند))
این
سخنان تاثیری در کرزوس نداشت و با حقه و نیرنگ مردم کشورش وبزرگان حکومت
را به جنگ راضی کرد.کرزوس همچنین از نبونید پادشاه بابل و آمازیس فرعون
مصر کمک خواست واتحاد آنان را خواستار شد آنان هم وعده ی کمک به کرزوس را
دادند چون هر دو از بزرگ شدن پارس نگران بودند.پادشاه لیدی سپاه عظیمی را
از یونان جمع کرد و راهی جنگ شد.در این حال خبر به کوروش رسید.کوروش با
شجاعت تمام تصمیم به جنگ گرفت و با سپاهی عظیم راهی لیدی شد.کرزوس از رود
هالیس که در مرز ماد و لیدی بود گذشت و وارد کاپادوکیه شد.کرزوس کاپادوکیه
را غارت کرد و به پتریوم در نزدیکی دریای سیاه رسید و مردم آنجا را به
بردگی گرفت و انسانهای زیادی را کشت.کوروش در پتریوم به کرزوس رسید و به
او پیشنهاد داد اگر تحت تبعیت پارس ها درآید سلطنتش در لیدی باقی می
ماند.اما کرزوس این پیشنهاد را نپذیرفت.ارتش کرزوس دارای یکپارچگی نبود
چون سربازانش هرگز در کنار یکدیگر نجنگیده بودند اما ارتش کوروش دارای
هماهنگی زیادی بود.
سواره
نظام ایران را ده هزار مرد جنگی و حدود صد ارابه ی داس دار تشکیل می
داد.سپاه ایران همچنین شترانی داشت که بر روی هر یک از آنها دو مرد جنگی
سوار بود و به محض ورود به میدان جنگ هراس زیادی در دل دشمن می انداخت.در
همین حین سپاه مصر هم به سپاه لیدی پیوست.اما کوروش نگذاشت که ایمان
سپاهیان ضعیف شود و رو به سپاهیان خود کرده وبه آنها گفت:((خدای بزرگ
همراه ماست و پیروزی از آن ما)).
فرمانده
ی سواره نظام کوروش کریزانتاس بود و در سمت چپ او آرشام در راس پیاده نظام
قرار داشت.در ردیف اول هم آبرادات پادشاه شوش و پهلوان نامی و متحد قدیمی
پارس قرار داشت.جنگ شروع شد و در بیشتر جناحها جنگ به نفع ارتش ایران تمام
شد.همچنین جنگ ارتش ایران با ارتش مصر به نفع ایران تمام شد.کوروش در این
هنگام دستور داد جنگ در این ناحیه تمام شود و باقیمانده ی مصریان را هلاک
نکنند.این حرکت بزرگوارانه ی کوروش سبب شد که مصریان به دوستان وفادار
کوروش تبدیل شوند و همراه لشکر ایران در آیند.
شب
فرا رسید و دو لشکر خسته و افگار دست از جنگ کشیدند.جنگ به همین منوال تا
چند روز ادامه داشت و چون سپاه کرزوس تلفات زیادی داده بود عقب نشینی کرد
و به سارد برگشت و ترجیح داد منتظر بنشیند تا نیروهای کمکی از راه برسند
.کوروش هم ترجیح داد سپاهیان خود را خسته نکند و به دنبال کرزوس راه
نیفتاد.همچنین کرزوس از از کاپادوکیه و پتریوم عقب نشینی کرد و آن را به
ایران واگذار کرد.کوروش هم دستور داد تا تمام ویرانی ها از نو ساخته
شود.کرزوس با خیال آسوده به سارد برگشت و به بیشتر سپاهیان اجازه داد تا
به استراحت بروند.متحدانش هم به خیال این که اتفاقی نمی افتد او را ترک
کردند غافل از اینکه پادشاه ایران قبل از اینکه کرزوس بخواهد اتحاد جدیدی
تشکیل دهد به سرعت دست به کار شد و به سارد لشکر کشی کرد.
وقتی
لشکر ایران به دشت بزرگ پیرامون لیدی رسید شاه لیدی آنچه می دید را باور
نکرد بنابراین به سرعت تمام سپاهش را به صف کرد و مغرورانه وارد میدان
نبرد شد.اما خداوند این گونه خواست که سپاه لیدی شکست بخورد.دلیل اصلی
شکست این بود که سپاه ایران دارای شترانی بود که وقتی وارد نبرد می شدند
باعث رم کردن اسبان سواره نظام سپاه کرزوس می شدند.بدین ترتیب سپاه لیدی
از دشت عقب نشینی کرد و به درون قلعه پناه برد.سپاه ایران چهارده روز لیدی
را محاصره کردند و سر انجام با کیاست و زیرکی ایرانیان سپاه وارد شهر شد و
با رشادت ها و فداکاریهای بسیار توانستند شهر سارد را به تصرف خود در
آورند.بدین ترتیب شهر سارد که اهمیت بین المللی داشت و یک شهر فرهنگی
وسیاسی بود به تصرف ایرانیان درآمد.تصرف شهر سارد در سرمای طاقت فرسای
زمستان آسیای غربی خود یکی از معجزاتی بود که صورت گرفت و مطمئنا امداد و
کمک بسیار خداوند باعث شد تا بزرگ مرد پارسی بتواند سارد را تصرف کند.
به
دستور کوروش بزرگ سربازان پارسی شمشیر در غلاف کرده و هیچ بی حرمتی به
اشخاص و مکان های شهر صورت نگرفت.رفتار بزرگ منشانه ی کوروش باعث تعجب
اهالی سارد شد که انتظار قتل و غارت را داشتند.
یکی
از معجزات الهی که در این واقعه رخ داد معجزه ی پسر کر ولال کرزوس بود.می
گویند کرزوس پسری داشت کر وگنگ که طبق پیشگویی غیب گویان او روزی که باید
سخن بگوید سخن می گوید.قضیه از این قرار بود که بعد از اینکه سپاهیان
ایران وارد کاخ پادشاهی کرزوس شدند و یکی از سربازان ایرانی خواست تا
او(کرزوس) را به واسطه ی عدم آشنایی و مانند دیگر سربازان وفادار کاخ بکشد
ناگهان پسر کرزوس که در کنار پدرش بود و پدر را بسیار دوست داشت فریاد
زد:((ای مرد پدرم کرزوس را نکش)) و از این وقت به سخن گفتن افتاد.
یکی
دیگر از معجزاتی که با اراده ی الهه ی نور صورت گرفت معجزه ی باران
بود.ماجرا از این قرار بود که کرزوس به همراه چهارده تن از یارانش از
کوروش خواستند برای آنها آتشی مهیا کند تا آنها( کرزوس و یارانش) خود را
در آن انداخته و بسوزند تا از ننگ تسلیم شدن و شکست خوردن در جنگ رهایی
یابند.کوروش در ابتدا مخالفت کرد اما با اصرار بیش از حد کرزوس و به دستور
کوروش آتشی عظیم مهیا گشت.کرزوس و یارانش لباسشان را در آوردند و پس از
وداع خود را برای انداختن در آتش مهیا کردند.اشک در چشمان تمام مردم لیدی
و حتی در چشمان ایرانی ها و حتی در چشمان کوروش جمع شده بود.یک واقعه ی غم
انگیز در شرف رخ دادن بود که ناگهان به اراده ی خداوند ابرهای سنگینی در
آسمان سارد پدیدار گشت و چنان باران تندی بارید که آتش را به سرعت خاموش
کرد.این اتفاق باعث شادی همگان شد.کوروش این باران را به فال نیک گرفت و
آن را نشانه ای از رحمت الهی دانست و دستور داد تا کرزوس و یارانش در
امنیت کامل باشند.
پس
از آن که کوروش کرزوس را مورد عفو قرار داد و به مردم لیدی صدمه ای وارد
نکرد مهر ایرانیان در دل لیدیها نشست و مردم این دو مملکت با یکدیگر پیمان
برادری و صلح بستند.پس از آن کرزوس و کوروش درباره ی وضعیت شهر با یکدیگر
به گفتگو پرداختند اما کوروش از وضعیت کشور لیدی ناراحت و ناخشنود شد زیرا
در لیدی مردم چندین خدا را می پسندیدند و همچنین دختران لیدی فاحشگی را
برای خود مجاز می دانستند و پدران تن دختران خود را در بازارها به فروش می
رساندند.لیدیها همچنین ثروت و جواهر آلات را بسیار دوست داشتند ودنیا
پرستانی تمام عیار بودند.پس از آن کوروش با وضع قوانین بر پایه ی فرهنگ
اصیل و اهورایی ایرانیان در لیدی توانست وضعیت این مملکت را دگرگون
کند.کوروش پس از آن سردارانی وفادار را در لیدی به پست های مهم گماشت و
این سرداران توانستند با رشادت ها و قهرمانیهای بسیار تمام مستعمرات یونان
را به تصرف در آورند و فرهنگ والای ایرانی را در آنجا حکمفرما کنند.کوروش
نیز به همراه کرزوس به پاسارگاد (که به دستور او در حال ساخت بود) برگشت و
قصری زیبا و برازنده ی پادشاه لیدی را به او داد و قسمتی از کارهای مملکتی
را به او سپرد و او را مشاور صدیق خود قرار داد.
No comments:
Post a Comment